متن شعر شب و هوس از فروغ فرخزاد
مجموع :فرهنگ و هنر

در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نميآيد
اندوهگين و غمزده مي گويم
شايد ز روي ناز نمي آيد
چون سايه گشته خواب و نمي افتد
در دامهاي روشن چشمانم
مي خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه هاي نبض پريشانم
مغروق اين جواني معصوم
مغروق لحظه هاي فراموشي
مغروق اين سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشي
مي خواهمش در اين شب تنهايي
با ديدگان گمشده در ديدار
با درد ‚ درد ساكت زيبايي
سرشار ‚ از تمامي خود سرشار
مي خواهمش كه بفشردم بر خويش
بر خويش بفشرد من شيدا را
بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لا بلاي گردن و موهايم
گردش كند نسيم نفسهايش
نوشد بنوشد كه بپيوندم
با رود تلخ خويش به دريايش
وحشي و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله هاي سركش بازيگر
در گيردم ‚ به همهمه ي در گيرد
خاكسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بينم ستاره هاي تمنا را
در بوسه هاي پر شررش جويم
لذات آتشين هوسها را
مي خواهمش دريغا ‚ مي خواهم
مي خواهمش به تيره به تنهايي
مي خوانمش به گريه به بي تابي
مي خوانمش به صبر ‚ شكيبايي
لب تشنه مي دود نگهم هر دم
در حفره هاي شب ‚ شب بي پايان
او آن پرنده شايد مي گريد
بر بام يك ستاره سرگردان
برچسب :
شعر فروغ فرخ زاد ,
اشعار فروغ ,
شعر غمگین از فروغ فرخزاد ,
متن های شعر فروغ فرخزاد ,
شعر غمگین ,
سایت شعر ,
شاعران معروف ایرانی ,
شعر شب و هوس فروغ فرخزاد ,
اشعار فروغ فرخزاد ,
فروغ فرخ زاد ,
فروغ فرخزاد ,
فرخزاد ,
شعر فروغ فرخزاد ,
اشعار ناب فروغ فرخزاد ,
اشعار زیبا ,
اشعار حافظ ,
اشعار سهراب ,
اشعر شاملو ,
اشعار حسین پناهی ,
اشعار ایرج میرزا اشعر امام رضا ,